مشاوره آنلاین کودک و نوجوان
دکتر پریسا خسروتاش روان شناس کودک و نوجوان
رابطه باورهای جنسیتی، رضایت مندی روانی و عملكرد تحصیلی در دانشآموزان سرآمد و عادی
● مقدمه
بم (1998) در قالب نظریه طرحواره جنسیتی خود بیان میكند كه فرآیند نقش پذیری جنسیتی ناشی از پردازش طرحوارههای جنسیتی است. بدین صورت كه طرحوارههای جنسیتی به كسب آن دسته از ویژگیها و رفتارهایی كه فرهنگ یك جامعه برای مردان و زنان مناسب تشخیص میدهد، میپردازند و تحول طرحوارههای جنسیتی تحت تأثیر فرهنگ، میتواند باعث پذیرش كلیشههای جنسیتی در فرد شود. همانطور كه مشاهده میشود در نظریه طرحواره جنسیتی بم، باورهای جنسیتی تحت تأثیر دو عامل طرحوارههای شناختی فرد و انتظارات فرهنگی قرار میگیرد. بنابراين کلیشههای جنسیتی الزاماً منعکس کننده ¬واقعیت ¬نیستند بلکه¬ معرف ¬باورهای مشترک درباره رفتارهای افراد برای یک گروه خاص هستند. ليبن و بيگلار ( 2002) معتقدند نقشيابی جنسيتی به هرگونه ارتباط اشياء، فعاليتها، يا صفات با جنسيت اشاره دارد كه از كليشههای فرهنگی تبعيت كند (به نقل از برك ، 1387).در همین رابطه هارپر و اسکومن (2003) به این نتیجه رسیدند که اکثریت افراد جهت شناسایی یک فرد بیگانه بیشتر از مقوله بندی جنسیتی استفاده کرده و آن فرد را ابتدا تحت عنوان مرد یا زن دسته بندی می کنند. از طرفی آنها مشخص كردند که استفاده از جنسیت جهت شناسایی یک فرد لزوما منجر به تشکیل کلیشه های جنسیتی در شناخت دیگران نخواهد شد.
گلمن و همكاران (2004) نشان دادند كه والدين از طريق زبانی كه به كار ميبرند ، علائم غير مستقيمی در مورد كليشههای جنسيتی به كودكان منتقل میكنند. به طور مثال در توضيح تصاوير به كودكان، اغلب به جنسيت فرد موجود در تصوير اشاره میشود.
كودكان، تمايز در رفتارهای جنسی را از رفتار بزرگسالان كسب مینمايند( تننبام و همكاران ، 2005). به طور مثال بزرگسالان استقلال بيشتر و تسلط گرا بودن در تكاليف را از پسرها، بيشتر از دخترها انتظار دارند، از طرف ديگر والدين دخترها را كمتر ترغيب به تصميمگيری مستقل مینمايند. وود و همكاران (2002) اظهار میدارند كه كه نقشيابی جنسيتی در پسرها بيشتر از دخترها است. اجتماع بيشتر اصرار دارد كه پسرها از نقشهای جنسيتی پيروی كنند، اجتماع به پسرها بيشتر از دخترها برای موفقيت فشار میآورد و رفتار بين جنسيتی را در پسرها كمتر تحمل مینمايد. در همين ارتباط لی و همكاران (2006) نشان دادند كه مردان بیشتر از زنان دارای ¬این باورهستند که موفقیت درمهارت عملکردی آنها نشآت گرفته از توانایی ذاتی است. بليكر و ژاكوبز (2004) در پژوهشی به اين نتيجه رسيدند كه دخترها خطاها و كاستیهای خود در درس رياضی را به نداشتن توانايی نسبت میدهند. نتيجه اين مسئله آن خواهد شد كه آنها تمايل كمتری به انتخاب مشاغل مرتبط با رياضی خواهند داشت. اما یافته های قنبرزاده علمداری (1380)، نصراصفهانی(1383) ، سعیدزاده (1386)، حجازی و نقش (1386) نشان داد كه دختران در متغيرهای باور خود كارآمدی رياضی، و عملكرد رياضی تفاوت معناداری با پسران ندارند و حتی در برخی موارد از آنان بالاتر هستند. بنابراین یافته ها در این زمینه ناهمخوان است.
یافته های پژوهش ليبن و بيگلار (2002) حاكی از آن است كه هويت جنسی پسرها و دخترها در اواسط كودكی مسيرهای متفاوتی را طی میكند. به نظر میرسد پسرها در حوزه فعاليتهای مردانه حركت میكنند اما دخترها دامنه وسيعتری از گزينههای فعاليتی و شغلی را بر میگزينند كه در آن ميان نقش شغلی كليشهای شده برای جنس مذكر نيز گنجانده شده است (به نقل از برك، 1387). یافته های پژوهش هاستون و آلووز (1970) نیز نشان داد که دختران درمقایسه با پسران از باور غیرکلیشهایتری برخوردارند و انعطاف پذیری بیشتری ازخود نشان می¬دهند ( به نقل ازجکسون ، 1998).
تعدادی از پژوهشها به بررسی ارتباط نگرشها ، کلیشهها و نقشهای جنسیتی با متغیرهای شخصیتی و خصوصیات روانی پرداخته¬اند. دراین رابطه لنگوا (2000) به این نتیجه ¬رسید که صفت مردانگی ، افسردگی¬ کمتر و مشکلات ضد اجتماعی بیشتر و صفت زنانگی مشکلات ضد اجتماعی -کمتر ولی افسردگی بیشتری را به دنبال دارد. نتایج درکل حاکی ازآن بود که متغیرهای شخصیتی و جنسیت عوامل مهمی درایجاد نشانه های بیماری روان شناختی هستند. علاوه بر اين رضايتمندی روانی به عنوان متغيری كه هم تحت تاثير عوامل درون فردی مانند استقلال، رشد شخصی و هدفمندی قرار میگيرد و هم تحت تاثير عوامل بين فردی مانند روابط مثبت با ديگران و عوامل اجتماعی مانند موقعيت فرد در گروه است، میتواند با باورهای جنسيتی مرتبط باشد. ریف (1989) معتقد است كه رضایتمندی روانی یك جنبه مهم از كیفیت زندگی افراد است كه به میزان زیادی تحت تأثیر فرهنگ قرار میگیرد. همانطور كه مشاهده میشود متغیرهای باورهای جنسیتی و رضایتمندی روانی هر دو تحت تأثیر عوامل شناختی و اجتماعی قرار دارند. ریف وکیس (1995) معتقدند رضایت مندی روانی نشانه برداشت مثبت فرد از ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی است. و شامل خودکاری ، تسلط ¬بر محیط رشد شخصی ارتباط مثبت با دیگران ، هدفمندی درزندگی و پذیرش خود است. اید و لارسن (2008) عوامل تاثیرگذار بر روی رضایتمندی روانی را شامل خصوصیات شخصی فرد ، نحوه ارتباطات اجتماعی ، مذهب ، کیفیت محیط مدرسه، محل کار و بافت فرهنگی برشمردهاند. در همین رابطه ، فوستر و سارفتی (2005) نشان دادند كه زنان در موقعیتهایی كه اعتقاد دارند براساس شایسته سالاری (فارغ از جنسیت) برنامه ریزی شده است رضایت مندی روانی بالاتری در مقایسه با موقعیتهایی كه برنامهریزی آنان مبتنی بر جنس گرایی است، دارند.
برخی پژوهشها به بررسی رابطۀ جنسیت و رضایت مندی روانی پرداختهاند. بر اساس دیدگاه مایلس وهمکاران (2000) زمانی ¬که فرد ازنقش جنسیتی¬ خود رضایت نداشته باشد و بین آنچه که انجام می¬دهد و آنچه می¬تواند انجام دهد ، تضاد ببینید ، رضایت مندی روانی و احساس ارزشمندی دراو کاهش می یابد.در همین ارتباط یافتههای سپتمبر و همکاران (2001) حاکی ازآن بود که گروه های مردانگی و دو جنسیتی نمرات بالاتری درخرده مقیاس خود کاری نسبت به گروه زنانگی و نامتمایز بدست آوردند و در خرده مقیاس ارتباط مثبت با دیگران دو جنسیتیها، بالاترین نمره و نامتمایزها پایینترین نمره را دریافت کردند. از طرفی افراد با خصوصيات بيانی (زنانگی) كه در بعد ارتباط مثبت با ديگران نمره بالايی داشتند، از رضايتمندی روانی بالاتری نيز برخوردار بودند. اين يافته معرف ارتباط ويژگی زنانگی مهارت اجتماعی و رضايتمندی روانی است. در این پژوهش افراد دو جنسیتی به عنوان افرادی که تعداد زیادی از ویژگیهای فرهنگی مردانگی و زنانگی را به خود نسبت میدهند و افراد نامتمایز به عنوان افرادی که صفات کمی از هر دو جنس را دارا هستند تعریف شده اند. يانگر و همكاران (2004) اظهار میدارند كودكانی كه نقش جنسيتی خود را پذيرفتهاند و از جنسيت خود رضايت دارند در سالهای بعد عزت نفس بالاتری دارند. از طرف ديگر كودكانی كه نقش جنسيتی نامتناسب را كسب كرده بودند يا از جنسيت خود خشنود نبودند، احساس ارزشمندی پايينتری را تجربه میكردند. آنها فشار شديدی را از طرف اجتماع تحمل میكردند كه باعث ايجاد اضطراب و نااميدی در آنها بود. پژوهش دیگری توسط حجازی (1380) درارتباط با بررسی باورهای جنسیتی و رابطۀ آن با رضایتمندی روانی-اجتماعی¬ دانش¬آموزان ¬صورت¬ گرفته ¬است. نتایج ¬این پژوهش حاکی از آن ¬بود که اکثریت دانش¬آموزان دختر و پسر شهر تهران دارای باورهای غیر کلیشه ای هستند و باورهای جنسیتی 5/0 درصد از رضایت مندی روانی-اجتماعی را تعیین می¬کند. از طرفی ¬دانش¬آموزانی ¬که ¬باور غیرکلیشه¬ای داشتند دارای رضایت مندی روانی بیشتری در ارتباط با نقش خود بودند. در همين ارتباط ظهره وند (1381) در پژوهشی جهت بررسی رابطه ادراك از نقش جنسيتی و رضايت از جنس با انگيزش پيشرفت نشان داد كه ميزان درصد باور جنسيتی زنانه در ميان دختران بيشتر از درصد باور جنسيتی مردانه در ميان پسران است و از طرفی پسرها دارای باورهای غير كليشهایتری نسبت به دخترها هستند.
درپژوهش حاضر علاوه بر بررسی باورهای جنسیتی و رضایت مندی روانی دردانش¬آموزان عادی به بررسی این متغیرها در دانش آموزان سرآمد نیز پرداخته خواهد شد. همانطور كه در پژوهشهای ذكر شده مشاهده می شود، رابطه رضایت مندی روانی و باورهای جنسیتی افراد سرآمد كمتر مورد توجه بوده است. به نظر می رسد دانشآموزان سرآمد دارای ویژگیهای خاصی هستند كه آنها را از افراد عادی متمایز می كند. وينر (1996) سه معيار برای شناخت كودكان تيزهوش معرفی كرده است. كه شامل پيشرسی، عمل كردن به روش خود و شور آموختن است. پيشرسی يعنی آنها در هر زمينهای زودتر از همسالان خود تبحر میيابند. عامل دوم بدين معني است كه آنها نسبت به همسالان خود كمك كمتری از بزرگسالان درخواست مینمايند و در برابر راهنمائیهای مستقيم مخالفت میكنند. از طرف ديگر آنها شور آموختن دارند يعنی آنها علاقهای شديد به خواندن دارند و نيازی به فشار والدين برای درس خواندن ندارند (به نقل از سانتراك ، 1387). هاگ ورنزولی (1993) به¬ این ¬نتیجه ¬رسیدند که ¬اکثریت¬ تحقیقات ¬خود پنداری تحصیلی ¬دانش¬آموزان تیزهوش را بالاتر از دانش¬آموزان عادی ¬می¬دانند. چيو (2006) در پژوهشی نشان داد كه درجه بندی معلمان از عزتنفس دانشآموزان سرآمد بالاتر از عزتنفس دانشآموزان نرمال است، اما زمانی كه خود دانشآموزان به پرسشنامه عزتنفس پاسخ دادند تفاوتی ميان اين دو گروه يافت نشد. حال این سوال مطرح است که آیا تفاوتی میان باورهای جنسیتی و رضایتمندی روانی دانش آموزان سرآمد و عادی وجود دارد؟
با توجه به آنچه بیان شد اهداف پژوهش حاضر عبارتند از:
- تعیین ارتباط میان جنس (دختر و پسر) و گروه (سرآمد و عادی) با باورهای جنسیتی.
- مقایسه رضایت مندی روانی دانش آموزان سرآمد و عادی بر حسب جنس.
- پیش بینی باورهای جنسیتی ، رضایت مندی روانی وعملکرد تحصیلی دردانش آموزان سرآمد وعادی .
- پیش بینی باورهای جنسیتی ، رضایت مندی روانی وعملکرد تحصیلی دردانش آموزان دختر و پسر.
●روش
جامعه آماری تحقیق مورد نظر شامل دانش¬آموزان دختر و پسر دبیرستان¬های مدارس عادی و سمپاد شهر تهران است. برای انتخاب نمونه عادی و نمونه سرآمد، از روش نمونه گیری دردسترس و تصادفی استفاده شده است. با توجه به طرح تحقیق در مجموع تعداد نمونه مورد بررسی را 140 دانشآموز دختر و پسر مدارس عادی و سمپاد تشکیل دادند(نمونه عادی شامل 35 دختر و 35 پسر و نمونه سمپاد نيز شامل 35 دختر و 35 پسر بود).
ابزار های مورد استفاده این تحقیق عبارتند از :
الف- پرسشنامه باورهای جنسیتی: این پرسشنامه توسط حجازی و همکاران (1380) ساخته شده است و شامل 45 ویژگی است. این پرسشنامه ازتعدادی جمله خبری تشکیل شده است که هر جمله دربرگیرنده یک ویژگی خاص است. از فرد خواسته می¬شود این ویژگی¬ها را تحت عنوان مردانه ، زنانه یا هر دو (مشترک بین دو جنس) ارزیابی نماید. حجازی (1380) جهت بررسی روائي سازه اين مقياس از روش تحليل مولفههای اصلی و برای مشخص كردن ساختار آن از روش چرخش نرمال شده واريماكس استفاده كرده است. يافتهها نشان داد كه مقياس از پنج عامل مهم و معنادار اشباع شده است.
با استفاده از تحليلهای فوق ، فراوانی پاسخهای آزمودنیها به گزينههای مختلف سئوالات به پنج گروه تقسيم شدند. اين گروهها عبارت بودند از: ويژگیها با نقش كاملاً مردانه ، ويژگیها با نقش تقريباً مردانه ، ويژگیها با نقش غير كليشهای، ويژگیها با نقش تقريباً زنانه و ويژگیها با نقش كاملاً زنانه.
با توجه به تفكيك سئوالات برای گروه بندی ، ويژگیها به سه دسته ( كليشهای مردانه ، زنانه و غير كليشهای ) تقسيم شدند. ابتدا نمره گذاری ويژگیها به شكل (1-) برای زنانه ، (0) براي هر دو و (1+) برای مردانه تبديل شد و برای هر فرد سه نمره متفاوت به ترتيب زير در نظر گرفته شد:
- نقش كليشهای مردانه: شامل ميانگين نمرات ويژگیهای عامل اول با ضريب 3 به علاوه ميانگين نمرات ويژگیهای عامل دوم.
- نقش كليشهای زنانه: شامل ميانگين نمرات ويژگیهای عامل پنجم با ضريب 3 به علاوه ميانگين نمرات ويژگیهای عامل چهارم.
- نقش غير كليشهای: شامل ميانگين نمرات ويژگیهای عامل سوم با ضريب 3 به علاوه ميانگين نمرات ويژگیهای عامل دوم و چهارم.
با جمع 3 آيتم فوق برای هر فرد نمرهای بين 12- الی 12+ بدست آمد. نمرات منفی (2- تا 12-) نشانه نقش كليشهای مردانه و نمرات صفر و نزديك به آن (2 (±نشانه نقش غيركليشهای فرد است. در انتها اين افراد به دو گروه تقسيم شدند. افرادی كه نمراتی در محدوده (2 (±داشتند به عنوان افرادی با نقش جنسيتی غيركليشهای و افرادی كه نمرات آنها خارج از محدوده فوق بودند به عنوان افرادی با نقش جنسيتی كليشهای دسته بندی شدند. ضریب قابلیت اعتماد این پرسشنامه 84/0 توسط حجازی (1380) گزارش شده است¬. و در پژوهش حاضر نیز این ضریب از طریق اجرای مجدد پرسشنامه بر روی ¬54 نفر از نمونه مورد بررسی 67/0 به دست آمد.
ب- پرسشنامه رضایت مندی روانی: این پرسشنامه ، توسط ریف (1989) درمرکزعلوم پزشکی ویسکونستین ساخته شده است و تا سال2000 دراین دانشگاه مورد بررسی تکمیلی قرارگرفته است. این پرسشنامه مشتمل بر6 محوراست:
خودکاری، تسلط ¬بر محیط، رشدشخصی، ارتباط مثبت با دیگران، هدفمندی در زندگی و پذیرش خود. این مقیاس دارای 84 گزاره خود توصیف کننده است ¬که ¬با مقیاس¬ شش ¬درجه¬ای از کاملا ًمخالف (1) تا کاملا ًموافق (6) سنجیده ¬می¬شود. البته ¬این درجات درپژوهش ¬حاضر به ¬چهار درجه کاملا ًمخالف (1)، نسبتاً مخالف (2)، نسبتا ًموافق (3) و کاملا ًموافق (4) تقلیل ¬یافته است. در پژوهش حاضر، پرسشنامه ¬رضایت¬مندی ¬روانی ¬پس¬ از ترجمه ¬به ¬فارسی ¬بر روی ¬تعداد 20 نفر از دانش¬آموزان ¬سال ¬سوم دبیرستان ¬اجرای ¬اولیه ¬شد. در اجرای اولیه مشخص شد که تعدادی ¬از سئوالها گنگ و مبهم است. جهت برطرف کردن ¬این ¬مشکل، ترجمه ¬مورد بازنگری ¬قرار گرفت ¬و بعد از حصول ¬اطمینان در مورد قابل فهم ¬بودن ¬سئوال¬های پرسشنامه ، اجرای نهایی انجام گرفت.
ضریب همسانی درونی هریک ازخرده مقیاسهای این پرسشنامه براساس محاسبه ضریب آلفای¬ کرونباخ توسط ریف (1989) بدین شرح تعیین گردیده است: خود کاری (83/0) ، تسلط بر محیط (86/0) ، رشد شخصی (85/0) ، ارتباط مثبت با دیگران (84/0) ، هدفمندی¬ در زندگی (88/0) و پذیرش ¬خود (91/0).
ضریب قابلیت اعتماد پرسشنامه رضایت مندی ¬روانی ¬دراین پژوهش از دو روش¬ آلفای کرونباخ و دونیمه کردن محاسبه گردید. ضریب قابلیت اعتماد ازطریق دو نیمه ¬کردن با تصحیح گاتمن 90/0 بدست آمد و از طریق روش ¬آلفای ¬کرونباخ نیز ضریب¬ همسانی ¬درونی محاسبه شد و 91/0 بدست ¬آمد. ضریب همسانی ¬درونی پرسشنامه دراین پژوهش به تفکیک خرده مقیاس¬ها نیزمحاسبه شد که به شرح زیراست:
خود کاری (75/0)، تسلط برمحیط (75/0)، رشد شخصی (61/0)، ارتباط مثبت با دیگران (71/0) هدفمندی در زندگی (72/0) و پذیرش خود (78/0). برای بدست آوردن اعتبار پرسشنامه رضایت مندی روانی¬ از روش همبستگی استفاده شد نتایج حاکی از آن بود که همبستگی ابعاد با یکدیگر و از طرفی میان ¬ابعاد با نمره ¬کل پرسشنامه بالا است.
جهت سنجش پیشرفت تحصیلی نیز از معدل ترم گذشته دانشآموزان استفاده شده است.
با توجه به موضوع پژوهش و جهت پاسخگويی به سئوالات پژوهش از روشهای رگرسيون لجستيك، مانوا (تحليل واريانس چند متغيره) ، آنوا (تحليل واريانس يك متغيره دوراهه) و تحليل مميز گام به گام استفاده شده است.
●نتایج
یافته های پژوهش براساس اهداف پژوهش ارائه می شود.
●جهت بررسی ارتباط میان جنس و گروه (عادی و سرآمد) با باورهای جنسیتی دانش آموزان از تحلیل رگرسیون لجستیک استفاده شده است. نتایج این بررسی درجدولهای 1و2 نشان داده می شود.
نتایج حاکی ازآن ¬است¬ که ¬متغیرجنس ، متغیر موثری جهت پیش بینی باورهای جنسیتی است. اما متغیر گروه نقش موثری در پیش¬بینی باورهای جنسیتی ندارد.
جدول 1: طبقه بندی متغیر ملاك (كلیشه¬ای و غیر كلیشه¬ای) در رگرسیون لجستیك
جدول 2: انتخاب متغیرها
همانطورکه درجدول 2 مشاهده می شود ضریب Rکه نشان دهنده همبستگی¬ متغیر پیش بین با متغیرپیشبینی شده است، درجنس بالاتر از گروه است. در ضمن مشاهده میشود که برای متغیر جنس، معناداری درسطح05/0> P گزارش شده است ولی متغیر گروه معنادار نشده است.
جهت بررسی دقیق¬تر در ادامه تحلیل از آزمونهای تک متغیری استفاده می¬شود. ویژگی این آزمونها بررسی این نکته است ¬که ¬معناداری بدست¬ آمده بیشتر از جهت کدام یک از ابعاد متغیر وابسته است. آزمون¬های تک متغیری جهت بررسی اثر جنس ، گروه و جنس x گروه برابعاد متغیر وابسته انجام شد. با توجه به جدول 3 می توان نتیجه گرفت که معناداری تحلیل واریا نس چند متغیری به دلایل زیر بدست آمده است:
- اثر اصلی جنس در ارتباط با بعد رشد شخصی
- اثر متقابل جنس در گروه درارتباط با بعد هدفمندی درزندگی
در ارتباط با مورد اول مشاهده شد كه میانگین كل پسران در بعد رشد شخصی از میانگین كل دختران در این بعد پایینتراست. از طرفی در ارتباط با مورد دوم مشاهده شد كه میانگین پسران عادی در بعد هدفمندی در زندگی بیشتر از میانگین دختران عادی است ، در حالی كه میانگین پسران سرآمد در این بعد كمتر از میانگین دختران سرآمد است. در كل اثر اصلی و اثر متقابل ذكر شده به دلایل فوق بدست آمده است.
جدول 3: آزمونهای تک متغیری جهت بررسی اثر جنس، گروه و اثرات متقابل آنها بر ابعاد رضایتمندی روانی 01/0> P** 5 0/0> P
*
جدول 4 : نتایج تحلیل ممیز گام ¬به ¬گام جهت بررسی ¬رضایت ¬¬مندی روانی، باورهای جنسیتی وعملکرد تحصیلی در دو گروه (سرآمد و عادی)
● برای تعیین متغیر متمایز کننده دو جنس در هریک از متغیرهای رضایت مندی روانی، باورهای جنسیتی و عملکرد تحصیلی ، از تحلیل ممیز استفاده شده است. نتایج در جدول 5 آورده شده است.
جدول 5 : نتایج تحلیل ممیز گام به گام جهت بررسی رضایت مندی روانی، باورهای جنسیتی و عملکرد تحصیلی در دو جنس (دختر و پسر)
●بحث و نتیجه گیری
یافته های پژوهش به طور کلی نشان دادند که :
- باور جنسیتی زنانه بیشتردر دختران وباور جنسیتی مردانه بیشتر در پسران وجود دارد و دختران دارای باورهای جنسیتی کلیشهایتری در مقایسه با پسران هستند.
- دختران رشد شخصی بیشتری در مقایسه با پسران دارند.
- عملکرد تحصیلی بهتر از دو متغیر رضایت مندی روانی و باورهای جنسیتی قادر به متمایز کردن دو جنس دختر و پسرو از طرفی دو گروه سرآمد و عادی از یکدیگر است.
بر اساس یافته ها بیشتر دختران دارای باورجنسیتی زنانه و بیشترپسران دارای باور جنسیتی مردانه هستند. ازطرفی دختران دارای باور¬جنسیتی کلیشه¬ای¬تری ¬نسبت به پسران و پسران دارای باورجنسیتی غیرکلیشه¬ای¬تری نسبت به دختران هستند. در این¬ ارتباط ونگ ¬ و گریدون (1989) لوینیگستون و برلی (1996) و برسیک (1998) با استفاده از پرسشنامه نقش جنسیتی بم (1974) به این نتیجه رسیدند که مردان نمرات بالاتری در مقیاس مردانه نسبت به زنان و زنان نمرات بالاتری درمقیاس زنانه نسبت به مردان به دست می¬آورند. به نظرمی رسد یافته های این سه پژوهش درراستای پژوهش حاضرباشد. از طرفی در مقایسه با یافتههای ¬سه تحقیق حجازی (1380)، ظهروند (1381) و پژوهش حاضر(1382) می توان به این نتیجه رسید که در صد باور جنسیتی زنانه دردختران رو به افزایش و در صد باور جنسیتی مردانه در پسران روند رو به کاهش نشان می دهد. به دلیل یکسان بودن ابزار مورد استفاده دراین سه پژوهش¬ به نظرمی رسد تفاوت به دست آمده ، بیشتر به علت آن است که درسال های اخیر دختران تمایل کمتری نسبت به¬ داشتن ویژگی های مردانه نشان میدهند، به عبارت دیگر دختران از دختر بودن خود راضی هستند و نقش جنسیتی خود را پذیرفته اند. اين يافته همسو با نتايج پژوهش يانگر و همكاران (2004) و هيمن و لگار (2004) است و به نوعی بيانگر وجود یك پویایی میان عوامل فرهنگی و بازنماییهای ذهنی افراد است، كه تعاملات میان این دو عامل، شكل دهنده كلیشههای جنسیتی خواهد بود. با توجه به این دیدگاه به نظرمیرسد تغییر در عوامل فرهنگی جامعه نیز در جهت ایجاد ذهنیت پذیرا نسبت به قبول و رضایت از نقش جنسیتی زنانه در دختران موثر بوده است.
از طرفی در پژوهش حاضر مشخص شد كه دختران دارای باورهای جنسیتی كلیشهای تری نسبت به پسران و پسران دارای باوهای جنسیتی غیر كلیشهای تری نسبت به دختران هستند. اين يافته با يافته ليبن و بيگلار (2002. به نقل از برك، 1387) هم خوانی ندارند. زيرا در پژوهش آنها ديده شد كه پسرها كليشهایتر از دخترها رفتار مینمايند. در توجيه اين تفاوت به پژوهش وود و همكاران (2002) استناد میشود، آنها معتقدند كه عوامل اجتماعی در پذيرش نقشهای جنسيتی نقش اساسی دارند. در اين زمينه به نظر میرسد يافته پژوهش حاضر بيانگر آن است كه نقشهای مردانه مانند پرخاشگری، خشونت و ریاست، كمترمورد قبول جامعه است و مردان برای سازگاری با انتظارات اجتماعی بیشتر به سمت نقشهای دوجنسیتی میروند. لازم به ذكر است كه افراد دو جنسيتی سازش پذيرتر هستند، آنها میتوانند با توجه به موقعيت، استقلال مردانه يا حساسيت زنانه نشان دهند. وجود هويت دو جنسيتی نشانه آن است كه فرد قابليت اكتساب تركيبی از صفات مثبت هر جنسيت را داشته باشد. گرايش دو جنسيتی میتواند به فرد در جهت تحقق استعدادهايش كمك نمايد. علت اين كه پسرها در پژوهش حاضر بيشتر دارای گرايش دو جنسيتی هستند را میتوان به اين موضوع ربط داد كه شايد پسرها با توجه به تغييرات موجود در جامعه به ارزش اين نوع گرايش پی بردهاند. در سايه اين ارزشگذاری، آنها برای پذيرش اجتماعی بالاتر و حركت آزادانهتر در جهت بالفعل كردن استعداهايشان حركت مینمايند.
با توجه به معنا دار شدن جنس در ارتباط با رشد شخصی می¬توان به این موضوع اشاره کرد که دختران این پژوهش بیشتر ازپسران خود را انسانی در حال پیشرفت و تحول در نظر می گیرند و تصور می¬کنند که به طور دائم درحال رشد هستند. ¬امروزه مشاهده می شود که دختران در بعد تحصیلی دارای رشد چشمگیری بوده اند به طوری که 60٪ ورودی های دانشگاهها درسالهای اخیر را دختران تشکیل دادهاند. گویا دختران به خودباوری رسیده اند و در کنار این خود باوری ، توانمندیهای خود را پرورش¬ داده¬اند و به موفقیت¬های ¬درخورتوجهی ¬نیز رسیدهاند. بنابر این ¬در سایه ¬این ¬موفقیت¬ها که در زمینه اقتصادی، تحصیلی و اجتماعی به دست آوردهاند، رشد شخصی خود را نیز بالاتر از پسران توصیف میکنند. از طرفی در پژوهش نیکنام (1383) در بعد پذیرش خود ، میانگین زنان بالاتر از مردان بوده است.به نظر میرسد در كل میان نتایج پژوهش حاضر و نیكنام هم خوانی وجود دارد. زیرا در تحقیق حاضر زنان دارای نمرات بالا در رشد شخصی هستند و در پژوهش نیكنام دارای نمرات بالا در پذیرش خود هستند. شاید بتوان گفت كه منشاْ ایجاد نمرات بالا در این دو بعد به یك عامل بر گردد ، یعنی به حضور بیشتر در اجتماع و موفقیتهای بیشتر زنان در عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی. و شايد نتيجه به دست آمده قبلی در زمينه پذيرش نقش جنسيتی زنانه نيز تاييد كننده يافته حاضر باشد. همانطور كه پيش از اين اشاره شد هويت جنسيتی پيشبين خوبی برای سازگاری روانی فرد است. و با اشاره به پژوهش يانگرو همكاران (2004) میتوان به اين نتيجه رسيد كه پذيرش نقش جنسيتی زنانه در دختران باعث ايجاد حس ارزشمندی بالاتر در آنها شده است، كه اين عامل در بعد رشد شخصی در پژوهش حاضر نشان داده شده است. به نظر میرسد فردی كه حس ارزشمندی مینمايد به رشد شخصی خود در طی زمان اعتماد حاصل نموده است. از طرف ديگر به نظر میرسد يافته بدست آمده در زمينه عملكرد تحصيلی بالاتر دخترها نسبت به پسرها، نيز با دلايل فوق قابل توجيه باشد. در اين زمينه هالپرن (2004) بيان میكند كه دخترها در سالهای دبستان و نوجوانی در نگارش و روخوانی نمرات بالاتری نسبت به پسرها دريافت مینمايند. قنبرزاده علمداری (1380)، نصراصفهانی (1383)، سعیدزاده (1386)، حجازی و نقش(1386) نشان داد كه دختران در متغيرهای باور خود كارآمدی رياضی، و عملكرد رياضی تفاوت معناداری با پسران ندارند و حتی در برخی موارد از آنان بالاتر هستند. همانطور كه مشاهده میشود يافتههای ذكر شده با پژوهش حاضر همسو هستند و اگر در اين پژوهش نيز به طور جزئیتر به بررسی پيشرفت در دروس مختلف پرداخته شده بود، نتايج به طور دقيقتری مرتبط بود.
از طرفی اثر متقابل جنس x گروه در بعد هدفمندی درزندگی معنا دار شده است. به طوری که دانشآموزان عادی پسر هدفمند تراز دانش آموزان عادی دختر و دانش آموزان سرآمد دختر هدفمندتراز دانشآموزان سرآمد پسر هستند. به نظرمی¬رسد که مدارس سمپاد دختران ¬را هدفمندترازپسران و جو مدارس عادی پسران را هدفمند ترازدختران پرورش می¬دهند. و شايد در مدارس سمپاد، ارزشگذاری به نقشهای جنسيتی زنانه بيشتر مد نظر قرار میگيرد.در اين شرايط، دختران اين پژوهش كه در زمينه نقشهای جنسيتی زنانه غالب هستند، هدفمندتر حركت خواهند كرد. از طرف ديگر شايد مدارس عادی به كليشه سازی نقشها نمیپردازند و پسران پژوهش حاضر كه غير كليشهایتر از دختران هستند، در اين مدارس هدفمندتر حركت میكنند.
از طرفی در تحقیق حاضر مشخص شد كه تفاوت معناداری میان رضایتمندی روانی دختران و پسران وجود ندارد، درتایید یافته های این تحقیق، پژوهش نیکنام (1383) نیز به ¬این ¬نتیجه ¬رسید که -تفاوت معناداری میان رضایت¬مندی روانی ¬دختران و پسران مشاهده نمیشود.
نتایج دیگر پژوهش، حاکی از آن بود که عملکرد تحصیلی بهتر از دو متغیر دیگر (رضایت مندی روانی و باورهای جنسیتی) قادر به متمایز کردن دو گروه سرآمد و عادی از یکدیگر است. يافته حاضر با پژوهش هاگ و رنزولی (1993) هم خوان است. از طرف ديگر وينر (1996. به نقل از سانتراك، 1387) اظهار میدارد كه يكی از خصوصيات دانشآموزان سرآمد پيشرسی و شور آموختن است. فردی كه در اكثر زمينهها، زودتر از همسالان خود تبحر بيابد و از طرف ديگر علاقه و انگيزه درونی به آموختن داشته باشد، به احتمال زياد در زمينه تحصيلی نيز پيشرفت بهتری را نشان خواهد داد. اين يافته با يافته پژوهش حاضر در اين زمينه هم خوان است. به نظر میرسد دانشآموزان سرآمد سريعتر ياد میگيرند و توانايی فهم عقايد پيچيده را دارا هستند. آنها میتوانند دانستههای موجود را به شكلهای جديد تغيير دهند و دانش جديدی را ايجاد نمايند كه اين توانايیها باعث سطح بالاتر پيشرفت تحصيلی خواهد شد. البته لازم به ذكر است كه جو مدارس سمپاد نيز با ايجاد برنامهريزیهای دقيق و منسجم در آماده سازی اين فضا و ايجاد انگيزه بيرونی بسيار تاثير گذار هستند.
ازطرفی متغیرهای جنسیتی و رضایت مندی روانی متغیرهای موثری جهت متمایز کردن دو گروه سرآمد و عادی نیستند. به نظر می¬رسد این مورد تأییدی بریافته های بدست آمده درنتایج پیشین پژوهش حاضر است که تفاوت معناداری میان باورهای جنسیتی و رضایت مندی روانی دانش آموزان سرآمد و عادی یافت نشد. از طرف ديگراين عدم تفاوت مويد اين است كه رضايتمندی روانی تحت تاثير عوامل ديگری غير از سرآمدی و عادی بودن است و اين متغير بيشتر تحت تاثير بافت فرهنگی است و كمتر به عامل شناخت مربوط است. ايد و لارسن (2008) دراين زمينه معتقدند كه خصوصيات شخصی فرد و نحوه ارتباطات اجتماعی از عوامل تاثيرگذار بر روی رضايتمندی روانی هستند. به نظر میرسد نحوه ارتباطات اجتماعی در ايجاد حس احترام به خود و تشكيل خصوصيات شخصيتی خاص در فرد موثر هستند.
بطور کلی یافته های پژوهش حاضر نشان داد که جنسیت می تواند در جهت گیری های فردی و اجتماعی فرد نقش مهمی داشته باشد.
جهت خواندن مقالات روانشناسی روی آن کلیک کنید